سفارش تبلیغ
صبا ویژن

میل گم شدن خسته سفر باران  عشق

 

میل گم شدن در من پیدا شده است

میل گم شدن در جایی بکر

در فکر‌های دور

خسته‌ام از حسِ خستگی

از این‌که این‌جا نشسته‌ام

و می‌گویم از این‌جا

و حالی که مرا خسته می‌کند

خسته‌ام از خسته‌ام

فکر رها شدن مرا رها نمی‌کند

فکر رها شدن در رفتن

در اعماق یک سفر

می‌خواهم با باران‌ها سفر کنم


از هرچه بگذرم

روی دریاها چادر زنم

میان شن شنا کنم

از هوا جدا شوم

به خلاء عشق بپیوندم

که مرا می‌آکند

که مرا می‌کند

از زمین و هوا

 

و می‌پراکند

 

آن‌جا که هرچه رها شده‌ ست

تا آن‌جا و روزی که باز

زیبایی‌اش

مرا پیدا کند

میل گم شدن در من پیدا شده‌ است ...



[ شنبه 92/6/30 ] [ 8:32 عصر ] [ sina ]

نظر

دریا صبور خواب مرداب آتش آب

 

دریا،صبور وسنگین 

 

می خواند و می نوشت

 

... من خواب نیستم !

 

خاموش اگر نشستم ،

 

مرداب نیستم !

 

روزی که برخروشم و زنجیر بگسلم


روشن شود که آتشم و آب نیستم



[ شنبه 92/6/30 ] [ 11:12 صبح ] [ sina ]

نظر

قیصر امین پور چشم تمنا خدا

 

حرفها دارم اما ... بزنم یا نزنم؟

 

با توام، با تو ،خدا را! بزنم یا نزنم؟

همه حرف دلم... با تو همین است که دوست

 

چه کنم؟ حرف دلم را بزنم یا نزنم؟

عهد کردم دگر از قول و غزل دم نزنم

 

زیر قول دلم آیا بزنم یا نزنم؟

گفته بودم که به دریا نزنم دل اما

 

کو دلی تا که به دریا بزنم یا نزنم؟

 

از ازل تا به ابد پرسش آدم این است:

 

دست بر میوه‌ی حوا بزنم یا نزنم ؟

به گناهی که تماشای گل روی تو بود

 

خار در چشم تمنا بزنم یا نزنم؟

دست بر دست همه عمر در این تردیدم:

 

بزنم یا نزنم؟ ها؟ بزنم یا نزنم؟

 

قیصر امین پور 



[ شنبه 92/6/30 ] [ 10:41 صبح ] [ sina ]

نظر

خدا شکر ستار عفو چاه غم

کس نمی داند ز من جز اندکی...

از هزاران جرم و بد فعلی یکی...

من همی آن دانم و ستار من...

جرم ها و زشتی کردار من...

هر چه کردم جمله ناکرده گرفت...

طاعت ناورده آورده گرفت...

عفو کرد جملگی جرم و گناه...

شد سپید آن نامه و روی سیاه...

آه کردم چون رسن شد آه من...

گشت آویزان رسن در چاه من...

آن رسن بگرفتم و بیرون شدم...

شاد و زفت و فربه و گلگون شدم...

در بن چاهی همی بودم نگون...

در دو عالم همی نمی گنجم کنون...

آفرینها بر تو بادا ای خدا...

ناگهان کردی مرا از غم جدا...

گر سر هر موی من گردد زبان...

شکرهای تو نیاید در بیان...



[ جمعه 92/6/29 ] [ 12:45 عصر ] [ sina ]

نظر

هدر دادن زندگی احتاط خوشبختی

 

هر روز که از زندگیم میگذرد متقاعد میشوم

 

که هدر دادن زندگی به چند عامل بستگی دارد :

نیرویی که به کار نمیبرم !

 عشقی که ابراز نمیکنم !

 احتیاطی ناشی از خود پسندی که نیروی خطر کردن در کارها را از ما میگیرد !

و نیز طفره رفتن از پذیرش درد که خوشبختی را نیز از دسترس خارج میکند !



[ جمعه 92/6/29 ] [ 12:32 عصر ] [ sina ]

نظر

<< مطالب جدیدتر :: مطالب قدیمی‌تر >>

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
قالب وبلاگ
گالری عکس

آوازک