بر آنچه گذشت ؛
آنچه شکست ؛
آنچه ریخت
حـــــــــــــــســـــــــــــرت نـــــــــــــخــــــــــــور...
زندگی اگر زیبا بود با گریه شروع نمیشد
[ جمعه 92/7/12 ] [ 11:34 عصر ] [ sina ]
مترسک به گندم گفت:
گواه باش که مرا برای ترساندن آفریدند،
ولی من تشنه ی عشق پرنده ای بودم که سهمش از من گرسنگی بود!!!
[ جمعه 92/7/12 ] [ 11:28 عصر ] [ sina ]
در تنهایی خود لحظه ها را برایت گریه کردم
در بی کسیم برای تو که همه کسم بودی گریه کردم
در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد وتلخت گریه کردم
در حین دویدن در کوچه های زندگی بودم
که نا گاه به یاد لحظه هایی که بودی واکنون نیستی ایستادم وآرام گریه کردم
ولی اکنون می خندم آری می خندم
به تمام لحظه های بچگانه ای که به خاطرت اشک هایم را قربانی کردم
[ جمعه 92/7/12 ] [ 11:21 عصر ] [ sina ]
به کجا چنین شتابان؟
بشویید قلب هایتان را از هر احساس ناروا
و مغزهایتان را از هر اندیشه خلاف
و زبانهایتان را از هر گفتار ناپاک
و دستهایتان را از هر آلودگی در بازار
و بپرهیزید از ناجوانمردیها،ناراستی ها و نامردمی ها.
چنین کنید تا ببینید خداوند چگونه یاورتان میشود.
انسانیت را پاس بدارید و حکمت زیستن را از یاد نبرید که
همه چیز در عشق و سلامت و خدایی خداوند یافت میشود.
[ جمعه 92/7/12 ] [ 10:38 عصر ] [ sina ]
شما امروز غنی تر از دیروز هستید،اگر...
خطای دوستی را نادیده گرفته باشید.
به دیده مهر به همه چیز نگریسته باشید.
برای بدست آوردن صفات بهتر کوشیده باشید.
بدی را باخوبی پاسخ گفته باشید.
و اگر به بی پناهی پناه داده باشید.
[ چهارشنبه 92/7/10 ] [ 3:19 عصر ] [ sina ]