چه دلگیر است
هم جمعه باشد !
هم ابر باشد !
هم باران باشد !
هم خیابان خیس باشد !
اما ..
نه تو باشی !!
نه دستی برای فشردن !
نه پایی برای قدم زدن !
نه نگاهی برای زل زدن !!
[ چهارشنبه 92/6/27 ] [ 12:26 عصر ] [ sina ]
کنــارت هستند ؛ تا کـــی !؟
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند …
از پیشــت میروند یک روز ؛ کدام روز ؟!
وقتی کســی جایت آمد …
دوستت دارند ؛ تا چه موقع !؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند …
میگویــند : عاشــقت هســتند برای همیشه نه …
فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود !
و این است بازی باهــم بودن … !
[ چهارشنبه 92/6/27 ] [ 11:44 صبح ] [ sina ]
من خودمم!
شبیه کسی نیستم...
اگر میخوای مثل بقیه باشم
...
بقیه هستن
[ چهارشنبه 92/6/27 ] [ 11:38 صبح ] [ sina ]
دیشب وقتی آن پیام "دوستت دارم" به
دستم رسید...
در جایی دور از این اتاق، این شهر و
این آسمان بودم...
درست موقع نوشتن "من بیشتر" بود...
...
...که پیام دیگری آمد:
"اشتباه شد"
[ سه شنبه 92/6/26 ] [ 6:33 عصر ] [ sina ]
گـاهـی بــاید رفـت و بعضـی چیــزهای بردنـی
را بـا خـود بــرد ، مـثل یـــــاد ، مـثل غــرور ،
و آنچــه ماندنـیست را جــا گــذاشت ،
مـثل خــاطره ، مـثل لبـخند ،
رفـتنت ماندنــی مــی شود ،
وقتــی کـه نبــاید بـروی ،
و ماندنــت رفـتنــی مــی شود ،
وقتـی کـه نبــاید بمـانــی
.
[ یکشنبه 92/6/24 ] [ 3:55 عصر ] [ sina ]