گنجشگک اشی مشی, لب بوم ما مشین
بارون میاد خیس میشی, برف میاد گوله میشی
میفتی تو حوز نقاشی
خیس میشی, گوله میشین
میفتی تو حوز نقاشی
کی میگیره فراش باشی
کی میکشه قصاب باشی
کی میپزه آشپزباشی
کی میخوره حکیم باشی
گنجشگک اشی مشی..
گنجشگک اشی مشی, لب بوم ما مشین
بارون میاد خیس میشی, برف میاد گوله میشی
میفتی تو حوز نقاشی
خیس میشی, گوله میشین
میفتی تو حوز نقاشی
کی میگیره فراش باشی
کی میکشه قصاب باشی
کی میپزه آشپزباشی
کی میخوره حکیم باشی
گنجشگک اشی مشی...
[ یکشنبه 92/6/31 ] [ 6:13 عصر ] [ sina ]
این روزا تا بارون میاد
میزنم بیرون از خونه میرم قدم میزنم
نمی دونم چه مرگمه
شاید دلتنگم
شاید نگرانم
شایدم غمگینم
یا شایدم تنـهام
نمیدونـم
ولی فکر کنم خیلی داغونم چون .....
بارون قطع میشه ولی هنوز صورت من خیسه ....
[ یکشنبه 92/6/31 ] [ 6:1 عصر ] [ sina ]
[ یکشنبه 92/6/31 ] [ 1:12 عصر ] [ sina ]
یه پنجره با یه قفس ، یه حنجره بی هم نفس
سهم من از بودن تو ، یه خاطرس همین و بس
توو این مثلث غریب ، ستاره هارو خط زدم
دارم به آخر میرسم ، از اون ور شب اومدم
ی شب که مثل مرثیه ، خیمه زده رو باورم
میخوام تو این سکوت تلخ ، صداتو از یاد ببرم
بزار که کوله بارمو ، روو شونه ی شب بزارم
باید که از اینجا برم ، فرصت موندن ندارم
داغ ترانه تو نگام ، شوق رسیدن تو تنم
تو حجم سرد این قفس ، منتظر پر زدنم
من از تبار غربتم ، از آرزو های محال
قصه ی ما تموم شده ، با یه علامت سوال
بزار که کوله بارمو ، روو شونه ی شب بزارم
باید که از اینجا برم ، فرصت موندن ندارم
[ یکشنبه 92/6/31 ] [ 12:42 عصر ] [ sina ]
گوشهایت را بگیر !
اینجا سکوت ،
گوش تو را کر میکند
اما !
چشمهایت را باز کن
تا بتوانی لحظه لحظه ی اعدام ثانیه ها را نظاره کنی
هجوم سایه های خیال،
سرابهای بی وقفه ی عشق،
تک بوسه های سرد
و فریادهای عقیم جوانی
منظره ای به تو میدهد
که میتوانی احساس مرابه خوبی ترسیم کنی …!
[ یکشنبه 92/6/31 ] [ 12:6 عصر ] [ sina ]