سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دختر کوچولو هر وقت عروسکش را تکان می‌داد، عروسک گریه می‌کرد. 

حالا او دیگه بزرگ شده و هنوزم همون عروسک را پیش خودش نگه‌داشته. 

یک روز وقتی صدای خنده عروسکی را در حین بازی دخترش می‌شنوه و می‌بینه خنده از

سوی عروسکیه که چندین سال با او و گریه هاش، دوران کودکی را سپری کرده، خیلی

تعجب می کنه. 

این اولین باری بود که عروسکش می‌خندید! وقتی بررسی می‌کنه و دلیلشو می‌پرسه،

می‌بینه دخترش، صفحه کوچیک گرامافونو که در پشت عروسک تعبیه شده بوده،

برگردونده و اون طرفشو گذاشته.

مادر افسوس می‌خوره به اینکه چرا وقتی کوچیک بوده، متوجه نشده عروسکش می

تونسته خنده هم بکنه.

 اون به یاد دوران کودکی و همبازیاش آه می کشه؛ روشو می کنه به عروسک و با

حسرت و ناراحتی بهش می گه: الآن خنده تو به چه درد من می‌خوره؟!



[ سه شنبه 90/11/4 ] [ 2:13 عصر ] [ sina ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
قالب وبلاگ
گالری عکس

آوازک