سفارش تبلیغ
صبا ویژن

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت :

 بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟

همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ،

بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و

گفت : آری من مسلمانم.

جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ،

پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند...

.

.

.


جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که

میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج

دارد .

پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و

پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و

شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد.

جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :

آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟

افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده

نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند .

پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :

چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم

که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود ...



[ سه شنبه 92/6/5 ] [ 5:29 عصر ] [ sina ]

نظر

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه
قالب وبلاگ
گالری عکس

آوازک