کــدامین حرف را پیدا کنم
چـــه ظــرفی را پــر از دریــا کنـــم
کــدامین واژه جز زینب بیابم
کـــه عشق و صبـــر را معنـــا کنــــم
قلم برای وصف وجودت جلو نمی رود و به سجود افتاده است.
صفحه های سفید کاغذ هم به قیامت نامت قامت بسته اند و من …
و من همچنان در تعظیم عظمت خدای گونه ات در میان دریای وقارت غریق .
چرا که قدم به قدم آمدی ... همراه حسین علیه السلام.
دیدی هر چه دید و شنیدی هر چه شنید. خواندی هر چه خواند و گفتی هر چه گفت.
نشستی هر جا که نشست و قیام کردی هر جا قیام کرد.
طلوع کردی هر جا طلوع کرد و باز هم طلوع کردی آندم که به شفق نشست.
آندم که راهی بجز سر نی نبود تنها تو بودی .... ایستاده و ناظر.
[ چهارشنبه 92/8/15 ] [ 6:9 عصر ] [ sina ]
گــاهـی وقتـش نمیـــرسد!!
گـــاهی از صبـــر خستـــه مـی شــوی!!
گـــاه منتظـــری کـــه بیـــایــد!!
گـــاهــی دلت برای قــدیمهـــا تنگـــ میشـــود!!
گــــاهی رابطـــه هـــا شکـل عــوض میکننـــد!!
یـــا در گذشتـــه!!
یـــا در آینـــده!!
چــــه فرقـــی میکنـــد؟!!!
بیچــــاره حالمــان کــه مــدام خــراب دیـــروز و فـــردا میشـــود...
[ دوشنبه 92/8/13 ] [ 4:23 عصر ] [ sina ]
قــدم میـــــزنم...
هستـــــم
امــــا...
تلــــخ تــر...
تنهاتـــــر...
بی اعتمــــادتــــر....
[ دوشنبه 92/8/13 ] [ 4:20 عصر ] [ sina ]
گلم با این دل من ناله سر کن
بیا این دیده را با اشک تر کن
گلم این جمعه هم بگذشت بی تو
بیا تا جمعه بعدی سفر کن
گلم خاک دلم بیمار گشته
بیا خاک مرا زیر و زبر کن
شدم من دربه در از هجر رویت
بیا فکری به حال در به در کن
هوای کربلا دارد دل من
بیا مرغ دل من را تو پر کن
کنار ساحل عشقت نشینم
تو خاک ساحل عشاق زر کن
بود زهر جفا در تیر عشقت
تو ای زهر جفا در من اثر کن
درون هیئت عشاق ای جان
گهی یاد از جفای میخ در کن
گهی کن یاد از یک کوچه ی تنگ
گهی خود را به سیلی ها سپر کن
بیا مهدی دلم تنگ شما شد
دل من سالها بهرت گدا شد
[ چهارشنبه 92/8/1 ] [ 6:49 عصر ] [ sina ]